|
ترجمه ی زندگی 
| ||
|
به نام خدای رحمن و رحیم
سلام
------------- من در کجای زمین ایستاده ام و بر گـُرده ی کدامین عقریه ی زمان می گردم؟ که بر دیارم از خرابی اش نمی شود نام ناکجاآباد را هدیه نمود این جا ستاره در پس ابر ماه در خسوف و خورشید با همه ی حرارتش در پشت کویِ بلندی و به زیر برفِ سپیدی خفته و فریاد می کشد. و جز صدای کرکسی یا کلاغ کوری به گوش نمی رسد من در کجای زمین ایستاده ام.
امیر فرج اله زاده
------------ پ.ن.1.
بندباز تکیه داده ام قیصر امین پور
نمی خواستم این قدر کپی پیستی باشه، اما شد دیگه.. احتمالاً به جبرانش بعدنوشت هایی اضافه بشه :)
--------------
(1) هی می خوام بنویسم.. از خودم بنویسم و نه کپی پیستی.. حرف خود خودم.. اما هم به زبون نمی یان، هم اگرم بیان بعضیاش باید از فیلتر رد بشن، هم نمی خوامم موج منفی بدم..
حرف ها توی گلوم هی دارن رو هم تلمبار می شن و فشرده و فشرده تر.. به زودی یا سیلی از حرف جاری می شه، یا خفه می شم.. :|
زیاد جدی نگیرید :))) همه چی آرومه..
(2) یه توصیه بهتون می کنم لطفاً همیشه توی زندگیتون جدی بگیرید:
خوش قول باشید! بدقولی نکنید!
خودمم تاحالا پیش اومده بدقولی هایی داشته باشم.. اما به همه مون قویاً توصیه می کنم که بدقولی (از هر مدلیش) رو هرچقدرم کوچیک بذاریم کنار.. برای آدما، برای وقتشون، برای اعصابشون ارزش قائل بشیم.. آدم بدقول فوقش تا یکی دو سه بار قابل درک و تحمله.. بعد از اون دیگه آن چنان می ره رو اعصاب که.. ینی حتی اگه مردم تو روشم بخندن، پشت سرش بد و بیراه هست!
بیایید ناخن رو اعصاب مردم نکشیم! هوم؟
* اخیراً با یکی دو تا آدم بسیار بدقول و بی مسئولیت طرف بودم و هستم، اونم به طور مستمر و مکرر.. دیگه اسمشونم که میاد تنم می لرزه! ** چند وقت پیشا یه حدیثی توی تلویزیون نقل شد با این مضمون (متنش دقیق یادم نیست): کسی که خلف وعده می کنه مورد تنفر خدا و بنده ی خداست..
(3)
(4) شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها رو تسلیت می گم..
---- بچه تر که بودم، چقدر با این آهنگ بغض می کردم و گریه.. هنوزم وقتی می شنومش دلم می لرزه و بغض می کنم.. حتی از شنیدن موسیقی بدون کلامش..
و چقدر زشته که وقتی یکی به هر دلیلی (حتی خلاف اعتقاداتمون) لااقل از دید ما خارج شد، به ناگاه همه ی کارهای خوبش رو هم نادیده می گیرن.. و بدتر از اون، هزار تا قضاوت برای نیتش می کنن.. در حالی که کسی چه می دونه؟!
(5) خدایا، خیلی ناشکری ه اگه بگم از این همه برو و بیا و آمد و شد خسته م؟ نه واقعاً ناشکری ه؟ خب خسته م.. هر روز و هر لحظه شکرت می کنم اما یه کمم خسته م خب.. [ پنج شنبه 92/1/22 ] [ 1:8 صبح ] [ گویای خاموش ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  در ترجمه به مشکلی که بر می خورم، آن قدر با کلمات دست و پنجه نرم می کنم تا سرانجام پیروز شوم. در ترجمه ی زندگی ام اما... نمی دانم... پیچیدگی متن زندگی متحیرم کرده... متنی آن قدر گویا که لحظه لحظه اش را حس می کنم، و آن قدر خاموش که پی بردن به معانیش بصیرتی می خواهد که ندارم... اما می دانم نباید تسلیم شد؛ باید «زندگی کرد» تا بتوان ترجمه اش نمود... باید به جایی رفت که حیات به معنای واقعی درش جریان دارد... پس به کوچه باغی از زندگی پناه می برم و از آرامشش، زیبایی اش و سادگیش مدد می گیرم، و «زندگی می کنم»؛ شاید روزی گوشه ای از این متن پیچیده را فهمیدم... | |
| [ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||
